مرجع کد و ابزار وب

ابزار ساخت کد پاپ آپ نیو تب

پیرمرد و دخترک - پاسخ 1

زمان جاری : جمعه 08 تیر 1403 - 10:45 بعد از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ashkhor آفلاین


کاربر جدید
ارسال‌ها : 3
عضویت: 21 /3 /1393
تشکرها : 1

پاسخ : 1 RE نامه پسر به پدر
پدر عزیزم،با اندوه و افسوس فراوان برایت می نویسم. من مجبور بودم با دوست دختر جدیدم
فرار کنم، چون می خواستم جلوی یک رویارویی با مادر و تو رو بگیرم. من احساسات
واقعی رو با سارا پیدا کردم، او واقعاً معرکه است، اما می دونستم که تو اون رو
نخواهی پذیرفت، به خاطر تیزبینی هاش، خالکوبی هاش ، لباسهای تنگ موتور
سواریش و به خاطر اینکه سنش از من خیلی بیشتره. اما فقط احساسات نیست،
پدر. اون حامله است. سارا به من گفت ما می تونیم شاد و خوشبخت بشیم. اون یک
تریلی توی جنگل داره و کلی هیزم برای تمام زمستون. ما یک رؤیای مشترک داریم
برای داشتن تعداد زیادی بچه. سارا چشمان من رو به روی حقیقت باز کرد که
ماریجوانا واقعا به کسی صدمه نمی زنه. ما اون رو برای خودمون می کاریم، و برای
تجارت با کمک آدمای دیگه ای که توی مزرعه هستن، برای تمام کوکائینها و
اکستازیهایی که می خوایم. در ضمن، دعا می کنیم که علم بتونه درمانی برای ایدز
پیدا کنه، و سارا بهتر بشه. اون لیاقتش رو داره. نگران نباش پدر، من 15 سالمه، و
می دونم چطور از خودم مراقبت کنم. یک روز، مطمئنم که برای دیدارتون بر می گردیم،
اونوقت تو می تونی نوه های زیادت رو ببینی.
با عشق،
پسرت،
علی
پاورقی : پدر، هیچ کدوم از جریانات بالا واقعی نیست، من بالا هستم تو خونه مهدی فقط می خواستم بهت یادآوری کنم که در دنیا چیزهای بدتری هم هست نسبت به کارنامه مدرسه که روی میزمه. دوست دارم! هروقت برای اومدن به خونه امن بود، بهم زنگ بزن

شنبه 24 خرداد 1393 - 15:49
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
پرش به انجمن :